کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

کوچه‌ها نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند            ریسمان هـا به سراپـای تنت پـیچـیـدند
در و دیـوار به آشـفـتگی‌ات لـرزیـدند            یـادگـاران سـقـیـفـه به غمت خـندیـدند


اثـر زهـر کُـشـنـده بـدنـت راحـت شـد
روضه‌ات موی سفیدی‌ست که بی‌حرمت شد

پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است            اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است

جانت از جانب منصور لعین در خطر است            صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است
بر سر شانه غـم تـلـخ عـلی می‌بـردی

خون دل ها ز غم مادر خود می‌خوردی

پیکرت آب شد از زهر ولی بی‌سر؛ نه            خانه‌ات سوخت ولی کودک تو معجر؛ نه
خواهرت بعد تو در هجمۀ یک لشکر؛ نه            عقب قـافـله جا مانـده ز تو دخـتر؟ نه
خانۀ سوخـتـه‌ات پـنجـرۀ کـربـبـلاست
روضه‌ات جلوه‌ای از خاطرۀ کرببلاست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

بسکه خوردی به زمین جان شما در خطر است            صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است

بر سر شانه غـم تـلـخ عـلی می‌بـردی            بی‌امامه وسط کوچه زمین می‌خوردی

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نور را در کوچۀ ظلمت کشیدن مشکل است            پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است

آسمان گر بر زمین افتد، قیامت میشود            آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است


خوشۀ انگور، تیره چون دل منصور بود            دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است

خانۀ آتش گرفته، روضه خوان مادر است            نالۀ زن را ز پشت در شنیدن مشکل است

قاتلی برادشت یک شمشیر….پیغمبر رسید            ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است

: امتیاز

مصیبت به آتش کشیدن خانۀ امام صادق علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْ سوزان» بود            خلیل‌الله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود

زمین از گریۀ نوح‌الائمه غرقِ دریا شد            هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود


مسلمان‌ظاهراً رفـتند، جـنگِ آیۀ تطهیر            نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود

دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسول‌الله            که گفته از جسارت‌های قبل آتش پشیمان بود؟!

هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دود آلود            میان خانۀ فرزندِ کوثر روضه‌باران بود

گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند            گلابی که شمیمِ اشک‌های یاس و ریحان بود

در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند            به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود

به هر سو می‌دوید انگار، مادر بود در شعله            فضای صحنِ مقتل‌خانه‌اش آئینه‌بندان بود

هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگی‌هایش            دلش را بُرد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود

گریزِ روضه شد عمامه‌ای که شعله‌ور می‌شد            به یاد معجری که نیم‌سوز از خیمه‌سوزان بود

: امتیاز
نقد و بررسی

چنانچه منظور از این بیت آتش گرفتن عمامۀ امام صادق در جریان حمله به خانۀ ایشان باشد صحیح نیست و چنین اتاقی نیفتاده است.

گریزِ روضه شد عمامه‌ای که شعله‌ور می‌شد            به یاد معجری که نیم‌سوز از خیمه‌سوزان بود

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر کس دلش ز مهر و ولای تو عاری است            هرلحظه‌اش بدون تو بی بند و باری است

مـا جـار می‌زنـیـم که آقـایـمـان تـویـی            شیخ الائـمّه! نوکـریت افـتخـاری است


خاک رهـت به مـنـزلـۀ آب زندگی‌ست            صد سلـسبیل زیر قدم‌هات جاری است

(ثبت است بر جـریـدۀ عـالم دوام ما(*            عشق شما مسبـب این مانـدگاری است

اوقات خوش کنار بزرگان به سر شود            از برکت وجود تو خوش روزگاری است

مکتب به پا نمـوده‌ای، عـلامه ساخـتی            شـاگـردیِ کـلاس تو آمـوزگـاری است

گـنـجـیـنـۀ حـدیث و روایـاتِ صـادقـی            دشمن ز تیغ تیـز کلامت فـراری است

صحـن شما به زاویۀ عـرش قائم است            دیـواره‌های بقعـه‌ات آئـیـنه کاری است

آقا همین که فـاطـمه آنجاست دلخـوشی            دردِ فـراقِ مـادر و فـرزند کاری است

: امتیاز
نقد و بررسی

* این مصرع وامی است از حافظ

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ‍۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا بیچاره خواند اهل بیت اصلا مناسب شأن انها نبوده و صحیح نیست.

بی‌چاره اصغر است نه بی‌چاره‌تر رباب            کار رباب بعـد عـلی، آه و زاری است

کوچکترین ستارۀ زهرا به نیزه خورد            اشک عروس فاطمه از بی‌قراری است

کوچکترین صدا مزاحمِ نوزاد می‌شود            ای نیزه دار! این روش بچه داری است

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مسمط

ای پـیـر خرد طـفـل دبـسـتان کـمالت            ارباب بصیرت هـمه مبـهوت جلالت

دیـدار الـهـی بـه تــمـاشـای جــمـالـت            خـلـق دو جهـان تشـنۀ دریـای زلالت


وجه‌اللهی و نیست نه پایان نه زوالت

وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار

ای گشته صداقت همه جا دور سر تو            روئـیده گـل معـرفت از خـاک در تو

شب منـتـظـر زمـزمـه‌های سـحـر تو            وحی است سراسر سخن چون گهر تو

عـالم چو کف دست به پیـش نظـر تو

ای چــشـم خــدای احــد قـــادر دادار

تو مـاه و تـلامـیـذ تو دور تـو سـتاره            گـفـتار حکـیـمانه‌ات افـزون ز شماره

هر روز نه! هر لحظه بود بر تو هزاره            عـلم تو روان‌بخش کمال است هماره

دو مطلع الانوار تو حمران و زُراره

یک جـابر حـیّـان تو و آن هـمه آثـار

چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق            چون نور که سر برکشد از سینۀ آفاق

علم تو عیان است در اوراد و در اوراق            عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق

در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق

هارون تو گـل داد برون از شرر نار

در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟            با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟

با قطرۀ جود تو به دریا چه نیاز است؟            با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟

با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟

ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار

ای کـرسی درس تو تـجـلای قـیـامت            آویـزۀ گـوش هـمه تا حـشـر، کـلامت

نـوشیـده همه کـوثـر توحـید ز جامت            در مـلک خـدا وحی خـداوند، پـیامت

بر قلب عـدو تـیـر بـلا نطق هـشامت

گویی سخن اوست همه تیغ شـرر بار

جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست            در ملک خدا نور به جز نور شما نیست

جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست            این است و جز این نیست درست است و خطا نیست

درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست

آن نهضت پاینده از این درس دهد بار

خلقت نه فقـط، خالق منّان به تو نازد            مؤمن نه، خدا داند که ایمان به تو نازد

فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد            زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد

والله قـسـم شـاه شـهـیـدان به تـو نـازد

کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار

تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کُشت            هر لحظه غمی آمد و صد بار تو را کُشت

بیـداد عـدو نیـمه شب تار تو را کُشت            گه یاد فـشار در و دیـوار تو را کُشت

بیش از همه منصور ستمکار تو را کُشت

هر روز از او شد به تن و جان تو آزار

گه بُـرد سـوی قـتـلـگـهـت پـای پـیاده            گه لب به جسارت به حضور تو گشاده

گـه کـرد ز بـیـداد، بـه قـتـل تو اراده            با هر سخـنش بر جگـرت زخم نهاده

او بر روی تخت و تو سر پای ستاده

حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار

ای مـاه فـلک شـمع شب تار بـقـیعـت            صــد قــافـلـه دل آمده زوّار بـقـیـعـت

مـرغ دل من گـشـته گـرفـتار بقـیعـت            هرچـنـد که ویـران شده آثـار بقـیعـت

باشـد که شـبی در پـی دیـدار بقـیعـت

«میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

ای پـیـر خرد طـفـل دبـسـتان کـمالت            اربـاب بـصیر هـمه مبـهـوت جـلالت

خلقت نه فقـط، خالق منّان به تو نازد            مؤمن نه، خـدا داند ایـمان به تو نازد

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از غـربـتم کـسی بخـدا با خـبـر نشد            کس با خبر ز سوز دلم جز جگر نشد

آتش گرفت خـانه‌ام امّا نه هـمچو دل            خانه در آن زمان؛ چو دلم پُر شرر نشد


وقتی که سوخت در، زنِ آبستـنی نبود            اینجا زنی ز ضرب لگد بی پسر نشد

شد ظلم هرچه بر من و بر خانواده‌ام            امّا ز ظـلـم کـرب وبلا بـیـشـتر نشد

پـای پـیـاده در پـی مـرکـب دویـده‌ام            با اینهمه بریده ز تن دست و سر نشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

هر سو دویـد دخـتر من بین شعـله‌ها            امّا کسی به جـانب او حـمـله ور نشد

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : مربع ترکیب

به نام آنکه پُر کرده جهان از قالَ صادق‌ها            به نام آنکه می‌رویاند از جانها شقایق‌ها
به نام آنکه از دلهایِ سنگی ساخت عاشق‌ها            که می‌گردند از نورش مخالف‌ها موافق‌ها


به نامِ حضرت صادق دلت را روضه مهمان کُن
چراغِ اشک روشن کُن بقیعش را چراغان کُن

ندیده حکمت از درسش حکیمی اینچنین چون او            ادیبی یا طبیبی یا علیمی اینچنین چون او
ندیده دل صراط‌َالمُستقیمی اینچنین چون او            حلیمی یا رحیمی یا کریمی اینچنین چون او

سفارش‌های او شرحِ کلامی از کمالِ اوست
سفارش‌های او راهِ رسول‌الله و آلِ اوست

سفارش می‌کند بارِ فقیران را زمین مگذار            سفارش می‌کند در راهِ محرومان قدم بگذار
سفارش می‌کند دل را به تدبیر خدا بسپار            سفارش می‌کند هرگز نمازت را سبک مشمار

سفارش کرد ما را تا ادا سازیم دینش را
به ما بخشید بعد از خود حسینم وا حسینش را

زیارت نامه‌های ما زیارت نامه‌های اوست            عزاداریِ ما میراثی از رسم عزای اوست
تمام گریه‌های ما کمی از های‌هایِ اوست            شلوغیِ حرم‌ها از حدیثِ کربلای اوست

خودش فرمود صدها حج فقط اجر سلامِ ماست
ثواب یک سلام ما شب قدر امام ماست

به روضه می‌کشد آقا همیشه منبر خود را            به پای ناله سوزانده تمام حنجر خود را
میانِ گریه می‌بیند همانجا مادر خود را            ببین خرجِ عزا کرده دعای آخر خود را

چنان نالید در عمرش صدایش مثل زهرا سوخت
خدایا خانۀ او در هجوم بی‌حیاها سوخت

چرا در بِین این مردم کسی در فکرِ حالش نیست            به فکر مو سپیدی‌اش به فکر سن و سالش نیست
به یاد کودکانِ بی کَسَش فکر عیالش نیست            چرا این شعله‌های در به فکر دست و بالش نیست

کسی او را نمی‌گوید عصای خویش را بردار
بیا از بِینِ شعله بچه‌های خویش را بردار

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

زمین اُفتاد رحمی کن ببین زانوش زخمی شد            محاسن وای خاکی شد ولی اَبروش زخمی شد

زمین اُفتاد و یاد عمه جانش روش زخمی شد            مکش اینگونه در کوچه مکش پهلوش زخمی شد

زمین اُفتاد و با نیزه کسی اما نَزَد او را
زمین اُفتاد و شُکرش که کسی با پا نَزَد او را

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگر چه بر همه عـالم گـره گشا بودم            میـان مـوج مصیـبـات مـبـتـلا بـودم

همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است            به وقت فـتنه چه بی یار و آشنا بودم


کنـار منـبـر من مکـتب جـدیـد زدند            در آن غبار زمان چشمۀ هُـدی بودم

حیققت همه قرآن میان قلب من است            منـم که بر هـمۀ خـلـق رهـنـما بودم

همیـن که شعـلۀ آتش به خانه‌ام افـتاد            نفـس نفـس زدم و یاد خـیـمه‌ها بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه            فقـط به یـاد غـریـبیِ مـرتـضی بودم

اگرچه شکر خدا دختری نسوخت ولی            به یـاد شــام غـریـبـان کـربـلا بـودم

سرم برهنه، شبانه کسی ندید چه شد            به یـاد شام و نـظرهای بی‌حـیا بودم

کمی ز روضۀ گـودال بر سـرم آمد            به گیـسوان پریشان چو در نوا بودم

نخورد یک نوک نیزه به پیکـرم اما            بـه یـاد قـاری بـالای نـیـزه‌هـا بـودم

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به جهت تطبیق بیشتر شعر به اصل روایت تغییر داده شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد لذا حواشی نقل شده برای این روایت صحیح نیست و در هیچ کتاب معتبری هم نیامده است؛ ضمنا هجوم به منزل امام از همه سو نبوده است بلکه توسط محمدبن منصور و از سر دیوار خانه بوده است

همیـن که شعـلۀ آتش به دامـنم افـتاد            نفـس نفـس زدم و یاد خـیـمه‌ها بودم

شبی که از همه سو ریختند در خانه            فقـط به یـاد غـریـبیِ مـرتـضی بودم

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

قیام داشـتم و ناگـهـان زمین خـوردم            سحر که غـرق مناجات با خدا بودم

در آستانۀ در صورتم به جایی خورد            اسیـر ضـربـۀ سـیـلیِ بـی‌هـوا بـودم

میـان کـوچـۀ بـاریـک گـیـر افـتـادم            شبیه مادر خود زیرِ دست و پا بودم

آتش زدن خانه امام صادق علیه‌السلام و جسارت به آن حضرت

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

دست ظالم، ظلم را در شهر تا از سر بگیرد            شعله‌ها می‌رفت بالا خانه را در بر بگیرد

طاقت این پیرمرد عشق را حاکم ندارد            بُغض را آورد تا از عاشقان سرور بگیرد


زخم دیرین تازه گشته خانه افتاده درآتش            اَبر تاریکی رسید از آسمان اَنور بگیرید

پیر ما در آن هیاهو، خانه را می‌دید خیمه            دید شعله می‌رود تا معجرِ دختر بگیرد

آتشِ این بار، با اهـل حـرم کاری ندارد            باید انگار او فقط، بر چادر مادر بگیرد

در مـدینه آتـش در، بهـر حـیـدر بود اما            پای کین آمد که محسن را زپشت در بگیرد

تیغ خود را روی آقا تا که بالا بُرد منصور            دید روی مصطفی را، تا که او خنجربگیرد

دست خود را روی سر بگذاشت عالم آندمی که            روی سینه شمر آمد از غریبی سر بگیرد

: امتیاز

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : مسمط

من ولی‌الله اعـظـم مـقـتـدای راسـتـیـنـم            چشمۀ عین الحیاتم صاحب علم الیـقـینم
رهـنمای اهل ایـمان مقـتـدای اهـل دینم            آفتاب عـلم و دانش در سما و در زمینم


گوهر شش بحر نورِ ذاتِ رب العالمینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
علـم در عالم تجلی می‌کند از منـبر من            نور دانش بود از اول هاله‌ای دور سر من
اهل عرفان چهره بنهادند بر خاک در من            تا ابد جوشد شراب معرفت از کوثر من
وارث علم و کمال و حلم ختم المرسلینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
در حیات علم می‌جوشد مسیحا از لب من            بس اساتید جهانی کآمدند از مکـتب من
روزها باشد همه روز من و شبها شب من            سالکان را رستگاری نیست جز در مذهب من
کلک دانش در کف و دست خدا در آستینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
جابر حیان من تا صبح محشر می‌درخشد            مؤمن طاقم چو خورشید منوّر می‌درخشد
از لب بوحمزه‌ام پیوسته گوهر می‌درخشد            در دم گرم هشامم نطق حیدر می‌درخشد
دوست دارم منطق کـوبـندۀ او را ببـینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرین
من سپهر معرفت، اصحاب و انصارم ستاره            دانش‌آموزان درسم تا قـیامت بی‌شماره
تا زمان باقی است، باشد لحظه‌هایم یادواره            مکتب گیتی فروزم راست حمران و زُراره
ابن نعمان‌ها زند موج از یسار و یـمینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
انقلاب عـلمی من بود عـاشورای دیگر            باز شد از آن به اهل معرفت دنیای دیگر
دهر شد از نور علمم جنةُ الاعلای دیگر            علم پیدا کرد از قدر و جلالت جای دیگر
عالمی شد در بهشت علم و دانش خوشه چینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
من ز بحـر نـور باغ کربلا را آب دادم            من در دانش به روی عالم و آدم گشادم
من بنای مذهب جعفر در این عالم نهادم            سال‌ها سیـنه سپر کردم، مقاوم ایـستادم
می‌نشد یک لحظه در نشر کمال از پا نشینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
من همان صندوق اسرار علوم ذوالجلالم            نیست در مُلک خدای لایزال خود زوالم
سرکشان عـلـم گردیـدند یکـسر پایـمالم            لال گردیـدند پیـش منطق عـلم و کـمالم
پنج حجّت را به فـرمان الهی جانـشیـنم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
داغ‌ها دیدم ز اولاد پیـمـبر صبـر کردم            ظلم‌ها دیدم ز منصور ستمگر صبر کردم
خصم در کاشانه‌ام افروخت آذر صبر کردم            مثل بابایم عـلی مانند مـادر صبر کردم
حبس شد در سینۀ سوزان شرار آتشینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
بُرد با پای پـیاده خـصم سوی قـتـلگاهم            دست بسته، سر برهنه، در همان شام سیاهم
لب فرو بستم، ولیکن بر فلک می‌رفت آهم            بود فرزندی زهـرا و عـلی تـنها گـناهم
زخـم‌ها از طعـنه‌ها آمد به قلب نازنیـنم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
حق من این بود کز حقم همه محروم باشم            همچو جدّ خود امیرالمؤمنین مظلوم باشم
با همه قـدر و جلالم تا ابد مغـموم باشم            با هزاران غصه از زهر جفا مسموم باشم
هم بسوزم هم شود خاموش آوای حزینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
من که برتر باشد از اوج گمان، جاه رفیعم            من که خلقت را مطاعم، من که خالق را مطیعم
من که در روز قیامت اهل محشر را شفیعم            حق ندارد کس نهد صورت به دیوار بقیعم
نظم «میثم» گشته فریاد دل اندوهگـینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تـا که از آه سـخـن روی لـبـان می‌آیـد            باز هـم حـرف مـدیـنـه به مـیان می‌آید
تا که حرف از گل یاسی به زبان می‌آید            مهـربـان بـانـوی جـنّت نگـران می‌آید


اشک از چشمۀ کوثر به زمین می‌ریزد
خاک از حرمت دلدار ز جا بر خـیزد

قـرن ها هست که ما داغ شقـایق داریم            این چه امری است که از جانب خالق داریم
لطف یار است اگر یک دل عاشق داریم            همه از مرحمت حضرت صادق داریم

دین ما گر چه همان هدیۀ پبغمبری است
مُهرِ بر روی جبین و دل ما جعفری است

دلبری کز سخـنـش قـفـل دل ما وا شد            صد هزاران چو مسیح از دم او احیا شد
عشق ایجاد شد و غنچه و گل زیبا شد            دل بر او دادن ما روز ازل امـضا شد

شکر خـالـق که شدیم از قِـبَـلِ او لایق
بشنـویم از همه سو جملۀ قال الصادق

به خدا بی رخ او چشمۀ خورشید نبود            مهر و مهتاب و مه و زهره و ناهید نبود
عارفان را به وصال این همه امید نبود            دین احمد پس از او زنده و جاوید نبود

آیـه‌هـای سـخـنـش جـلــوۀ قــرآن دارد
ز حـدیث لب او دیـده چو بـاران دارد

عاقبت بر سر قتلش به جگر خون آمد            زهـرِ مـنـصور دوانـیـقـی ملـعـون آمد
تا که افتاد زمین اشک چو جیحون آمد            مادر او ز جـنـان بـا دل مـحـزون آمد

جسم آغشته به زهرش چو به بستر افتاد
گویی از غربت او عشق مکـرر افتاد

او نیـاورد دمی جز به خـدا روی نیاز            وقت جان دادن اگر هر دو لبانش شده باز
لحظۀ آخر خود کرد سـفارش به نماز            بود از داغ حسین یکسره در سوز و گداز

روضه بر جدّ غریبش همه دم می‌خوانده
اشک خون بهر غریبی حسین افشانده

گر چه در ظاهرش از زهر جفا جان داده            می‌توان گفت که از عشق خدا جان داده
یـا کـه از داغ شـه کـربـبـلا جـان داده              وز غم مـادر و آن کـوی بلا جان داده

هر چه بود این همه اندوه شده قاتل او
شعله‌ای گشته و آتش زده جان و دل او

به گـمانم دم آخـر که در آن بسـتر بود            ضجه و ناله کنان در بر او مـادر بود
بس که در غربت و بی‌همره و بی‌یاور بود            یاد انـدوه شـه بـی‌کـفـن و بی‌سـر بـود

او که هر صبح و مسا ذکر حسین بر لب داشت
دم آخـر به دلش داغ غـم زینب داشت

: امتیاز

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

همان دستی که آتش زد گل و گلزار حیدر را            دوباره شعله‌اش سوزاند، باغ یاس دیگر را

اگرچه روبروی چشم‌هاشان پیرمردی بود            ولی آغاز می‌کردند، جنگـی نابـرابـر را


هوای شهر، دودآلود شد یکبار دیگر هم            و این دود از نفس انداخت، در جنّت پیمبر را

خلیل الله، بین آتش نـمرودها می‌سـوخت            نباید اینچنین می‌شد، عوض کردند، باور را

تنش مانند اسپند از شرار شعله‌ها می‌سوخت            چه اسپندی، که از داغِ غمش سوزاند مجمر را

صدایش را کسی نشنید، حتی آن همه شاگرد            چه باید گفت، این شاگردهای ظاهرا کَر را؟!

همین‌هایی که می‌بستند، دست پیرمردی را            میان کوچه‌ها بستند، دست شیر خیبر را

و این آتش بیاران جهنم، از همان‌هایند            که بین شعله‌های جهل، سوزاندند مادر را

همین دستی که اینجا می‌کشید از خشم، شمشیری            کشید از بغض، روی حنجری خشکیده خنجر را

ولی اینجا غلافش کرد و جسمی هم نشد زخمی            بُرید اما میان قـتـلگـاه کـربـلا سر را...

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : ‌محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مـدیـون مـرحـمـت شـیـخ الائـمّه‌ایم            ما شیـعـه‌ایم و امّـت شـیخ الائمّه‌ایم
سـرشـار از محـبّت شـیخ الائـمّه‌ایم            ریـزه‌خـور کـرامت شیـخ الائـمّه‌ایم


ما را ولاش سینه‌زن و بی‌قرار کرد
بر کشتی نجات حـسینی سوار کرد

آقـا اگـر نــبــود که آدم نـمـی‌شـدیـم            از دودمـان بـانـوی عـالـم نمی‌شدیم
این گونه بی‌قـرار محـرّم نـمی‌شدیم            دلبسته‌های هیأت و پرچم نـمی‌شدیم

او عمر خود گذاشت که عاشق ترین شدیم
خواندیم قال صادق و روضه نشین شدیم

امـشب دلـم گـرفـتـه برای بـقـیـع او            خون گریه می‌کنم به هوای بقیع او
جـان مرا گـرفـتـه عـزای بـقـیـع او            امشب به یاد حال و هـوای بقـیع او

در مجلس مصیبت او گریه می‌کنیم
با فاطمه به غربت او گریه می‌کنیم

هم ماجرای آن در و دیوار زنده شد            هم ماجرای آتش و مسمار زنده شد
هـم بی‌کـسی حـیـدر کرار زنـده شد            هم کـیـنه مغـیـره و اشرار زنده شد

ابن ربیع مثل مغیره است، بی‌حیاست
کارش همیشه طعنه و آزار و ناسزاست

ظالم، شکست حرمت بیت الحرام را            لـج کـرد و بُـرد پـای پـیـاده امام را
آن مـرد سـالـخـوردۀ والا مـقـام را            شــاه بــزرگ زاده بــا احــتـرام را

او روی اسب و پای پـیاده امام دین
در کوچه‌ها دوباره علی می خورد زمین

واویلتا به کوچه کشیده است ماجراش            خاکی شبیه چادر زهراست جامه‌هاش
این حلقه‌های اشک، گرفته ره نگاش            افتاده است لرزه چرا بین دست و پاش

پای پـیـاده نـاله زنـد، یاد کـربلاست
این هتک حرمتش بخدا بدترین جفاست

شکر خدا که حضرت صادق سنان نداشت            خولی و زجر و حرمله و ساربان نداشت
سیلی برای دختر شیرین زبان نداشت            بزم شراب داشت ولی خیزران نداشت

شکر خدا که در جگرش نیزه‌ها نرفت
بعد از شهادتش بدنش زیر پا نرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا همانگونه که در قرآن آمده منت گذاشتن صفت مذمومی است و ائمه مبرای از این صفت هستند

عمری‌ست زیر منّت شیخ الائمّه‌ایم            ما شیـعـه‌ایم و امّـت شـیخ الائمّه‌ایم

بیت زیر به جهت انتقال صحیح تر شعر تغییر داده شد زیرا همانگونه که مقام معظم رهبری نیز متذکر شدند علامت هیچ گونه ریشه تاریخی یا روئی ندارد و بیشتر از صلیب گرفته شده است

این گونه بی‌قـرار محـرّم نـمی‌شدیم            دیـوانۀ عـلامت و پـرچـم نـمی‌شدیم

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

پای پـیـاده نـاله زند، یاد عـمـه‌هاش          این پیرمرد شهر مدینه است کربلاش

شکرخدا که شهر مدینه سنان نداشت          خولی و زجر و حرمله و ساربان نداشت

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

هزار مرتبه شکر خـدا که شیـعه شدیم            به سینه مُـهـر ولای عـلی نـشانه زدیم

غـلام خـانـۀ اولاد مـصـطـفی هـسـتیم            و دل به ریـشۀ خـاکی چادری بسـتـیم


که گـفته‌اید دو عالم گدای مادر ماست            که خلق عالـم و آدم برای مادر ماست

به لطف درس تو ما شیعه‌ایم شکر خدا            بــه زیـر دیـنِ شــمـائـیــم تـا ابــد آقــا

تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی            چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی

هـزار حـوزه و مکـتـب به پـا شده امّا            هـنـوز هـم نـرسـیـده به ابـتـدای شـمـا

اگرچه این همه عالِم به حوزه‌ها هستند            هنوز جـیـره خـور سـفـرۀ شما هستـند

سـلام ما به شـمـا ای سـلالـۀ پُـر نـور            سـلام ما به شـما یا مُـروّج الـعـاشـور

نشـسته‌ایم در این روضه‌ها کـنار شما            که اشـک ما بـشـود مـایـۀ قـرار شـما

چقدر گریه نـوشـتی به پـای عـاشـورا            چـقدر روضه نـوشـتی برای عـاشورا

بـه داغ پـیـکـر اکـبـر چـقـدر بـاریدی            به یـاد حـنجـر اصـغـر چـقـدر باریدی

به دست بستۀ زینب چه گریه‌ها کردی            چه گریه‌ها که به دست ز تن جدا کردی

چـقدر حـسّ عـجـیـبی حکـایـتـت دارد            چه مـاجـرای غـریـبـی شهـادتت دارد

اسیر داغ شـمائـیم و سـیـنه می‌کـوبـیم            به سـیـنه از غـم داغ مـدیـنه می‌کوبیم

دوباره هـیزم و آتش، دوباره دود سیاه            دوباره روضۀ زهرا، دوباره گریه و آه

درست، اینکه زمین خوردی و پر از دردی            اگرچه پـیـر، ولی باز هـم شما مـردی

خدا کند که دگر مادری زمین نخـورد            به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل نامستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

تورا چو جدّ غریبت کشان کشان بردند            میان خـنـده اوبـاش و این و آن بـردند

میـان کـوچۀ غـم‌هـا زمین زدنـد تو را            شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

دردمـندان غـمت زندگی از سر گیرند            گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی‌صحن و رواق است حریمت اما            پادشاهان جهان روزی از این در گیرند


خاک‌های حرمت محمل اشک زهراست            گر که با دُرّ نجـف شأن بـرابـر گیرند

چـشم‌هایی که بـرای غـم تـو می‌بـارند            باده‌ای است که از ساقـی کـوثر گیرند
شده پُر منبر محـراب ز گـیـسوی شما            ماجـراهای خـم زلـف تو منـبـر گیرند
کشـتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده‌ام امشب که کـنم نـذر بقـیع
دیده‌ات در همۀ عمر چه غم‌ها که ندید            دشـمنت پشت در خـانۀ تو هـیزم چـید
خانه‌ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن            کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خـانه هـمگـی بر تو پـنـاه آوردند            همه بر حرمت گیسوی تو بستـند امید
پـیـرمرد است ببـیـنید که حرمت دارد            اینـقـدر پـای پـیـاده نکـشـیدش نکـشـید
مثل آن کودک گـم گـشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

 همچنین موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم. لذا حواشی نقل شده برای این روایت در هیچ کتاب معتبری نیامده است.

وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه            دشمن بی‌سرو پا نعره زنان می‌خـندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد            یک نفر از غم و ازغربت تو جامه درید
هر چه گـفـتـنـد نـبـنـدید خودش می‌آید            به خـداوند که دسـتـان خدا را بـستـیـد
نـزنـیـدش نـبـریـدش نـبـریـدش نزنـید            پیـش چشم در هـمسایه چـنـینش نبرید

آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت            غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشـنـید

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گرچه جز ظلم بر تو دیده نشد            گـل یـاست به تـیـغ چـیـده نشد

بـیـن شـعـلـه دویــد نـامـوسـت            گـیـسوی دخـتـرت کـشیده نشد


مـیـخ بر سیـنـه‌ای نـزَد آسـیب            نـالـۀ هـمـسـرت شـنـیـده نـشـد

سر برهـنه به کـوچه‌ات بُردند            ولی از تـن سـرت بـریـده نشد

پشت مرکب تو را کشاند عدو            پهـلـویت از سـنان دریـده نـشد

تـیـغ بـر قـتـل تو کـشـیـد ولـی            خـون ز لبهای تو چکـیـده نشد

شکر حـق خـواهـر عـزادارت            بـین نـامـحـرمان خـمـیـده نشد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی‌اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی            که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی

جواب هر چه که باشد نوازش است مرا            خدا کند بنوازد مرا ولو به " لن" ترنی


بساط حوزه کرم می‌کند، چه ذوالکرمی            بساط روضه عطا می‌کند، چه ذوالمننی

به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت            بـله، غـدیـر جـوان شـد ز بـادۀ کهـنـی

ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث            چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی

سیـاه‌تـر ز هـمه روزگـار پـروانه‌ست            اگـر که شـمع بـسـوزد میان انـجـمـنی

نخست آنچه صدا می‌کند سر زانوست            اگر کـشـیـده شود ناگـهـان سر رسـنی

عـبـا نداشت و پای برهـنـه اش بُـردند             پـنـاه بُـرد به یـک آسـتـیـن پـیـرهـنـی

اگرچه سوخته در، جای شکر آن باقی‌ست            که مـیـخ در نـگـرفـتـه به گوشۀ بـدنی

اگرچه از نفس افتاده باز هم راضی‌ست            که بین کوچه نـیـفـتاده است هیچ زنی

چه حرفها نشنـید و چه چیزها که ندید            شکـسـته دل شد و آمـد ولی چه آمدنی

غـریب نیز از اینجا نـمی‌رود عـریان            برای تو کـفـن آورده‌اند، عجب کـفـنی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی حذف شد؛ مگر ائمّه به فکر ایجاد حرم برای خویش هستند و از نبود آن غصه میخورند که اجازه داشته باشیم اینگونه تحقیر آمیز آنها را مورد خطاب قرار دهیم؟؟!!

به جعـفر بن محمد بگو بسوز و بساز            مبـاش فـکـر حـرم گـر نـوادۀ حـسـنی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد؛ امام صادق در راه حفظ دین جنگید و بارها برای این امر احضار و تحقیر شد؛ این مبارزه و انجام وظیفه مایۀ افتخار ائمه است نه خجالت آنها!!

عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد             پـنـاه بُـرد به یـک آسـتـیـن پـیـرهـنـی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

ببـین چه بر سر زن یا که مـرد می‌آید          طناب را بـکـشی، تـازیـانه هـم بـزنی

چـه سخـت می‌گـذرد مـرد آبـروداری          طی طـریـق کـنـد بـا غـلام بـد دهـنـی

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نه حرف من، سخن هر فقیه آگاه است            عزای حضرت صادق شعائرالله است

بهشت مقصد هر دستۀ عزاداری ست            سلوک شیعه در این شاهراه، کوتاه است


مدینه منتظر دسته‌های سینه زنی ست            مـدیـنـه چـشـم بـه راه بـقـیـة الله اسـت

به ذوالفقار قسم فتح مکه نزدیک است            به شرطه‌ها برسانـید بدر در راه است

بقیع جنّت الاعلاست در سراسر روز            بقیع عـرش خداوند در سحـرگاه است

چراغ را چه حضوری در آن حریم شگفت            که ماه بنده و خورشید عبد درگاه است

چه شمع ها به بقیع از خجالت آب شدند            نگاه کردن قـبر غـریب، جانکـاه است

به جعـفر ابن محمد چنین نخواهد ماند            مـدیـنـه چـشـم بـه راه بـقـیـة الله اسـت

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بـنـام نـون و قـلـم دست من قـلـم دادی            و شکر حق که دوباره به سینه دم دادی
زیـاد از سـرِ من بود هرچه کـم دادی            هرآنچه بود به تو تا که رو زدم دادی


به یُـمـن مـنـبـر تو شیـعـه‌ام مـسلـمـانم
اگر رئـیـس تویی جـزو زیـر دسـتانـم

کـبـوتـرم! شـده‌ام بـاز هـم هــوایی تـو            رسـیــده‌ام بــخـدا مـن ز آشـنــایـی تـو
حـسـیـنی‌ام ز روایـات کــربـلایـی تـو            به سینه سنگ تو دارم مـنـم فـدایی تو

کسی نـبـرده مرا تا خـدا تو میـبـری‌ام
خوشم که شیعه از شیعـیان جعفـری‌ام

برو به منبر و تصویری از غدیر بساز            برای نـشـر ولای عـلـی سـفـیـر بساز
هـزار مـجـتهـد از مـردم فـقـیـر بساز            زُراره یا که مفـضّـل، ابـوبصیر بساز

مـقـام مرجـعـیت بـیـن عـالـمان داری
تـو نـور جـلد به جـلد بـحـارالانـواری

ز یارب تو رسیده است فیض یا رب ما            عـلی عـلیِّ لـب تو رسـیـده بـر لب ما
گره به نام تو خورده ست کل مذهب ها            به حکم تو شده گریه عـیار مکـتب ما

شب است و برسر خاکت نشان نداری تو
غریب مانده‌ای و روضه خوان نداری تو

خبررسید که درست دوباره خلوت شد            دوباره روزی آقـای شهـر غـربت شد
خدا کند که بـمیـرم به تو جـسارت شد            به پیش چشم همه با تو تند صحبت شد

برای کشتن تو نقشه ها کشید، ای وای
و از نیام سه بار تیغ را کشید، ای وای

چه عمه‌ای که گرفتار نیزه داران بود            هلال یک شبه‌اش روی نیزه تابان بود

میان آنهـمه نامـرد سخت حـیـران بود            بـرای دیــدن او کـوفـه راه‌بـنـدان بـود

چه عاشقانه وفاداری‌اش محک میخورد
و یک تنه عوض صد نفر کتک میخورد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید، شایسته نیست با این الفاظ امام را مورد خطاب قرار داد

بـنـام نـون و قـلـم دست من قـلـم دادی            دم تو گرم که براین شکـسته دم دادی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن تغییر داده و یا حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

عصای دست تورا پا زدند و خـندیدند
تو زیر گـریه زدی آمدند و خـنـدیـدند

نـبـیـنم از در این خانه شـعـله دم بزند            غـریـبـه‌ای وسـط خـانه‌ات قـدم بـزنـد
نـماز نیـمه شبت را کـسی به هم بزند            تورا زمین بزند حرف زشت هم بزند

تو دست بسته‌ای و کوچه کوچه تنهایی
به فکر شرم علی پیش روی زهـرایی

بزرگ طایـفـه را بی هـوا زمین نزنید            امام مفـتـرض الـطاعه را زمین نزنید
کشان کشان جلوی بچه‌ها زمین نزدید            مقـابـل هـمگـان هـر کجا زمین نزنـید

به هر طرف نکشیدش که دردسر دارد
که داغ عمه خود را براین جگر دارد

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

پس از سـلام و ادب نزد خـالق زهـرا            مـرا صـدا بـزنـیـد از خــلائـق زهــرا
کـمال بـنـدگی‌ام خدمت به فاطمه است            خــدا کـنـد بـشـوم عـبــد لایــق زهــرا


به غـیـر غـصـه ندارد مـخـالـف بـانـو            غـمـی به سـیـنـه نـدارد مـوافـق زهرا

برای اجر محـبّـین او بهشت کـم است            چه هدیه‌ای ست سزاوار عـاشق زهرا
بجز عـلی به کسی رو نمی‌زنـم هرگز            قـسـم به حـرمـت قـرآنِ نـاطـق زهـرا
حسین فـاطـمه بسـیار سـیـنـه زن دارد            مـنـم اسـیـر و عــزادار صـادق زهـرا

بِه جَعفَرِ بنِ محمد نوای هرشب ماست
چه خوب حضرت صادق رئیس مذهب ماست

هـمینکه ایزد منّان قـلم به دسـتـش داد            فقط قلم که نه بلکه عَلَم به دستـش داد
خـدایـی‌اش نـه ولی اخـتـیـار عـالـم را            خدای عزّوجل دست کم به دستش داد
برای ایـنکـه بـبـارد مـدام بر سـرمـان            کریم خواندش و ابر کرم به دستش داد
به شـوق پـرورش جـابـربن حـیـان‌هـا            تمام هستی خود را عجم به دستش داد
به گردنم پدرم بست طوق نـوکری‌اش            و اخـتـیـار مـرا مـادرم به دسـتـش داد
خـوشا بـحـال کـسی که نگـفـته آقـایش            میان روضه برات حرم به دستش داد

دخـیـل بـسـتۀ کـنج ضریح پُـر گره‌ایم
نگـاه حـسـرت افـتاده پـشت پـنجـره‌ایم

به پـا کـنـیـم دوبـاره بـسـاط هـیـئت را            مگر صدا بـزنیم اهـل بیت عـصت را
به یمن هـمنـفسی با امام “صادق” مان            چــشـیـده‌ایـم هــمـه لـذّت صـداقـت را
تـمام شب به تماشا نشـسته‌ایم از شوق            شـکـوه و مـنـزلت کـرسی فـقـاهت را
بحق حضرت زهـرا نگـیرد از دل ما            خـدای عـزّ و جـل نـعـمـت ولایـت را
اگر که دشمن او پشت گوش خود بیند            به روز حـشر بـبـیـند بـهـار جـنّـت را
قـسم به حـرمت نامش نـبـرده‌ایم از یاد            نـگـاه محـتـرم و دسـت با مـحـبـت را
به آسـمـان مـدیـنـه دوبـاره پَـر بـزنـیم            در آوریم ز غـربت بـقـیـع خـلـوت را
مسلّم است به اشک و به ناله سر بکنیم            کنار حـضرت زهـرا شب شهـادت را

شب عزای ولی خـداست گـریـه کـنیم
کنار حضرت زهرا بناست گریه کنیم

شـبی که سـایـۀ ابـلـیـس بر حـرا افـتاد            گـمـان کـنـم پـر پـروانه زیـر پا افـتـاد
امـام خـبـرۀ مـا یـادی از مـحـرم کـرد            میان حجـره عـزیزش به گریه تا افتاد
کسی که از نـفـسش عـطر ربّنا روئید            چـرا لـبـان ثـنـاخـوانـش از نـوا افـتـاد
بزرگ شهـر، عـزیز دل رسـول خـدا            به پیـش چـشم همه بین کـوچه‌ها افـتاد
کـسـی نـدیــد مـیـان شـلــوغــی خـانـه            غـریب فـاطـمـه عـمّـامـه‌اش کجا افتاد
شبیه تـشنه لب نیـنوا گـلـویش سوخت            نـگـاه مـضـطـر او سمت کـربـلا افتاد
به تکّه تکّه گلیمی که سوخت خیره شد و            سپـس به سـیـنه زد و یاد بـوریـا افتاد

دل شـکـسـته، قـد خـم، نـگـاه تر دارد
چـقـدر روضـۀ گـودال زیر سـر دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

وزن مصرع اول بیت زیر سکت شعری دارد

برای اجر محـبّـین او بهشت کـم است            چه هدیه‌ای ست سزاوار عـاشق زهرا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد

شبیه عمۀ مظلومه‌اش که خورد زمین            مـیان کـشـمـکش کـوچه بی هـوا افـتاد

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

چنان که فاطمه را نام مثل کوثر نیست            از اینکه چشمۀ صدقی حدیث بهتر نیست

به لطف مـادرتان جعـفـری ست آئـینم            نفس نفس زدنم خرج جای دیگر نیست


چه سود می‌برد از درس با صلابت تو            نصیب شیعه اگر درس فتح خیبر نیست

چه غربتی است نصیبت که پای منبر درس            تو را چهار هزار آدم است و یاور نیست

چـقدر حرف حسین است در احادیثت            کجای کـوچۀ تو رد پـای دلـبـر نیست

حسین گفتی و یعـنی که اهل منـبر من            تـمام دین خـداونـد روی منـبـر نیـست

اگر جـهـاد نـدانـیـد عـلم بـی‌مـعـنـاست            سپاه عـلـم بدون سلاح و سنگـر نیست

کجـای روضـه تو کـربـلا نرفـتـه دلـم            کجای قـصّۀ تو مثل داغ مـادر نیست؟

مدیـنه، خـانه تو سوخت بـاز در ذهـنم            سوال می‌کـنم این خانۀ پیـمبـر نیست؟

: امتیاز